کد مطلب:129963 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

جابر بن عبدالله انصاری و عطیه ی عوفی در کربلا
جابر بن عبدالله انصاری همان صحابی جلیل القدری است كه عبدالرحمن بن سابط درباره اش می گوید: همراه جابر بودم كه حسین بن علی (ع) داخل شد. در این هنگام گفت: هر كس دوست دارد به مردی از اهل بیت (ع) بنگرد، به وی نگاه كند. گواهی می دهم كه من این سخن را از زبان رسول خدا (ص) شنیده ام. [1] .

او از اهل معرفت بود و چون توفیق شهادت در ركاب امام حسین (ع) نصیب وی نگشت، برای ابراز محبت نسبت به آن حضرت و تجدید عهد و پیمان با ایشان و نیز برای اظهار مخالفت نسبت به سلطه ی حاكم، برای زیارت قبر شریف آن حضرت بار سفر بست.

شیخ ابوجعفر محمد بن ابی القاسم، محمد بن علی طبری از اعمش از عطیه ی عوفی چنین نقل می كند: همراه با جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حسین (ع) حركت كردم. چون به كربلا رسید، نزدیك ساحل فرات رفت و غسل كرد، آنگاه دو جامه به تن كرد و


از همیانی، مقداری مشك برداشت و بر بدنش پاشید. سپس با هر گامی كه برمی داشت خدا را یاد می كرد، و چون به قبر نزدیك شد گفت: دستم را روی قبر بگذار [2] ؛ و من گذاشتم. او روی قبر افتاد و غش كرد. من مقداری آب بر او پاشیدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: «یا حسین (ع)». سپس گفت: «آیا دوستی پاسخ دوستش را نمی دهد؟!»؛ و افزود: «تو چگونه می توانی پاسخ دهی، و حال آنكه رگ های گردنت را بریده اند و میان پیكر و سرت جدایی افتاده است. من شهادت می دهم كه تو پسر خاتم پیامبرانی و پسر امیرمؤمنانی و پسر هم پیمان تقوا و فرزند هدایتی؛ پنجمین اصحاب كسایی؛ پسر سرور نقیبانی؛ پسر فاطمه برترین زنان جهانی، چگونه چنین نباشی و حال آنكه پرورده ی دست سرور پیامبرانی، و در دامن پارسایان پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و با اسلام از شیر بریده شدی. پس پاكیزه زیستی و پاكیزه مردی. اما دل های مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالی كه در خوبی حال تو شك ندارد. سلام و خوشنودی خداوند بر تو باد. من گواهی می دهم كه تو به همان راهی رفتی كه برادرت یحیی بن زكریا رفت».

آن گاه چشم ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما كه در راه حسین (ع) فدا شدید و در ركابش جان باختید. گواهی می دهم كه شما نماز را به پا داشتید و زكات را پرداختید، به معروف امر و از منكر نهی كردید. با كافران جهاد كردید و آن قدر خدای را عبادت كردید تا مرگتان فرا رسید. به خدایی كه محمد (ص) را به پیامبری برگزید سوگند كه ما نیز در آنچه انجام دادید شریكیم».

عطیه گوید: به او گفتم: ای جابر چگونه؟ و حال آنكه ما در دشتی فرود نیامدیم و از كواهی بالا نرفتیم و شمشیری نزدیم و این گروه میان سرها و پیكرهایشان جدایی افتاده است. فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شده اند!

گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم كه فرمود: «هر كس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور می گردد و هر كس از كار گروهی راضی باشد، با آنان شریك است.»


به خدایی كه محمد را به حق به پیامبری برگزید، نیت من و نیت یارانم بر آن كاری است كه حسین (ع) و یارانش كردند. مرا به سوی خانه های كوفه ببر. چون پاره ای راه رفتیم گفت: ای عطیه! گمان ندارم كه پس از این سفر تو را ببینم، آیا می خواهی كه تو را وصیتی كنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد (ص) را تا هنگامی كه دوستشان می دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد (ص) تا هنگامی كه دشمنشان می دارد؛ هر چند روزه دار و نمازگزار باشد. با دوست دار محمد و آل محمد (ص) مهربانی كن، چرا كه اگر بر اثر گناه فراوان یك گامش بلغزد، با محبت آنان گام دیگرش ثابت می ماند (و جبران می گردد). دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز می گردند». [3] .

در این نقل چند نكته جای تأمل دارد:

1. عظمت معرفت جابر؛ و این به خاطر معرفت بالایی بود كه نسبت به منزلت اهل بیت محمد (ص) داشت.

2. داشتن موضع مهم؛ آنجا كه جابر، دشمنان امام حسین (ع) را در زمره ی ملحدان به شمار آورد.

3. ادب جابر نسبت به ابا عبدالله (ع)؛ و این نتیجه كمال معرفت وی بود. از این رو می بینیم كه نخست غسل می كند و سپس بدنش را با مشك خوشبو می سازد، آن گاه در هر گامی خدا را یاد می كند. پس از لمس قبر بی هوش می شود و سپس سه بار فریاد یا حسین سر می دهد. نیز فرازهای زیارتش نشانگر میزان معرفتی كه نسبت به رسول خدا (ص) و جانشین و نوه اش دارد.

4. از این نقل چنین استفاده می شود كه جابر پس از زیارت به طرف خانه های كوفه رفت و از دیدارش با امام زین العابدین (ع) و دیگر اعضای خانواده ی حسین (ع) چیزی ذكر نشده است. تحقیق درباره خواهد آمد.

سید بن طاووس كیفیت زیارت جابر از قبر ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش را به تفصیل آورده است كه آن را به طور كامل در اینجا نقل می كنیم:


گوید: «عطا [4] گفت: روز بیستم صفر با جابر بن عبدالله همراه بودم. چون به غاضریه رسیدیم در نهر آنجا غسل كرد و لباس پاكیزه را كه همراه داشت پوشید. آن گاه به من گفت: ای عطا! آیا عطری با خود داری؟ گفتم: مشك دارم. سپس سر و دیگر اعضایش را با آن خوشبو كرد و پیاده رفت تا نزد سر حسین (ع) رسید و سه بار تكبیر گفت و از هوش رفت. چون به هوش آمد، شنیدم كه می گوید:

سلام بر شما ای خاندان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان از آفریدگانش! سلام بر شما ای سرور سروران! سلام بر شما ای شیرهای بیشه! سلام بر شما ای كشتی های نجات! سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد، ای ابا عبدالله!

سلام بر تو ای وارث علم انبیا! سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده ی خداوند! سلام بر تو ای وارث نوح، پیامبر خدا! سلام بر تو ای وارث ابراهیم، دوست خدا! سلام بر تو ای وارث اسماعیل، قربانی خدا! سلام بر تو ای وارث موسی، هم سخن با خدا! سلام بر تو ای وارث عیسی، روح الله! سلام بر تو ای فرزند محمد مصطفی (ص)! سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی! سلام بر تو ای فرزند فاطمه ی زهرا! سلام بر تو ای شهید و پسر شهید! سلام بر تو ای كشته ی فرزند كشته! سلام بر تو ای ولی خدا و فرزند ولی او! سلام بر تو ای حجت خدا و فرزند حجت او بر بندگانش!

گواهی می دهم كه تو نماز را به پا داشتی و زكات را پرداختی و به معروف امر و از منكر نهی كردی، با پدر و مادرت نیك كردی، با دشمنانت جهاد كردی. گواهی می دهم كه تو سلام را می شنوی و به آن پاسخ می دهی؛ و اینكه تو حبیب، دوست، نجیب، برگزیده، و پسر برگزیده ی خدایی.

تو را با شوق زیارت كردم، پس نزد خداوند از من شفاعت كن ای آقای من! من به وسیله ی جد تو، سرور پیامبران و پدرت سرور جانشینان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت می طلبم. خداوند كسانی كه تو را كشتند و آنها را كه بر تو ستم كردند و با تو دشمنی ورزیدند و كینه ات را به دل گرفتند از اولین و آخرین لعنت كند.


آن گاه روی قبر خم شد و گونه ها را به آن سایید و چهار ركعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علی بن الحسین (ع) آمد و گفت: سلام بر تو ای مولای من و پسر مولای من! خداوند قاتل تو را بكشد! خداوند آن را كه بر تو ستم كرد بكشد! من با دوستی شما به خداوند نزدیكی می جویم و از دشمنانتان نزد خداوند بیزاری می جویم.

سپس آن را بوسید و دو ركعت نماز به جای آورد و رو به قبور شهیدان كرد و گفت:

سلام بر ارواح اقامت گزیده در كنار قبر ابا عبدالله (ع). سلام بر شما ای شیعیان خدا و شیعیان رسول او و شیعیان امیرمؤمنان و حسن و حسین! سلام بر شما ای پاكیزگان. سلام بر شما ای هدایتگران. سلام بر شما ای نیكان! سلام بر شما و بر فرشتگانی كه پیرامون قبرهایتان می چرخند. امیدوارم خداوند ما و شما را در جایگاه رحمتش در زیر عرش جای دهد.

سپس كنار قبر عباس فرزند امیرمؤمنان (ع) آمد و ایستاد و گفت:

سلام بر تو ای اباالقاسم! سلام بر تو ای عباس بن علی! سلام بر تو ای پسر امیرمؤمنان، گواهی می دهم كه تو نصیحت فراوان كردی و امانت را ادا كردی و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد كردی. درود خداوند بر روح پاكت و خداوند به تو پاداش بهترین برادر را عنایت فرماید.

پس دو ركعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا كرد و رفت». [5] .

این زیارت حاكی از میزان عظمت و معرفت و منزلت والای این صحابی بزرگ است. اما اینكه عطیه چه زمانی به جابر پیوست؟ آیا عطیه در مراسم حج - آن سال - شركت جست و بعد با جابر همراه گردید؟ یا اینكه جابر به كوفه آمد و به اتفاق به زیارت قبر حسین (ع) آمدند؟ اینها پرسشهایی است كه پاسخ آنها برای ما روشن نشده است.


[1] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 147؛ نيز ر. ك: ذخاير العقبي، ص 129، تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 3، ص 8؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 190؛ نظم درر السمطين، ص 208؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 206؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 187؛ اسعاف الراغبين، ص 206؛ ينابيع المودة، ص 222؛ نور الابصار، ص 116؛ مشارق الانوار، خمراوي، ص 114؛ ارجع المطالب، ص 281؛ احقاق الحق، ج 11، ص 291 - 289.

[2] مي توان علت عدم شركت جابر را در واقعه ي كربلا همين مطلب به شمار آورد. زيرا از اين عبارت استفاده مي شود كه او در آن هنگام نابينا و معذور بوده است. مؤيد اين مطلب روايت ابن قتيبه (الامامة و السياسة، ج 1، ص 214) درباره ي واقعه حره است كه مي گويد: «جابر بن عبدالله انصاري در آن هنگام بينايي اش را از دست داده بود...». روشن است كه فاصله ي زمين ميان واقعه حره و حادثه ي كربلا حدود يك سال بوده است.

[3] بشارة المصطفي، ص 74؛ نيز ر. ك: مقتل خوارزمي، ج 2، ص 176.

[4] ظاهر آن است كه عطا همان عطية باشد، همان گونه كه محدث نوري در لؤلؤ و مرجان، ص 149، اين احتمال را داده است.

[5] مصباح الزائر، ص 286، به نقل از آن بحارالانوار، ج 101، ص 329.